با توجه به آثار یافت شده از تپه سیلک ، چنین بنظر می رسد که استقرار انسان ها در این محل بویژه درتپه مرکزی ، احتمالاً در حوالی 5500 سال پیش از میلاد ( عصر سنگ - مس ) آغاز گشته و تا اواخر هزارۀ سوّم پیش از میلاد ادامه داشته و بعد از یک دورۀ فترتِ[2] تقریباً هزار ساله ، زندگی مجدداً در این محل از سرگرفته شده است.
قبرستان های A و B احتمالاً مربوط به اقوام تازه وارد یعنی هندوایرانی بوده و گورستان B از طرف کاوشگر در برگیرنده فرهنگ مادی معرفی شده است. این گورستان در بخش غذربی محل استقرار کشف شده و در آن بیش از یکصد قبر شناسایی گردیده است . در این قبرستان ، قبر ثروتمندان و نجبا عبارت از گودال هایی بود که در روی زمین کنده شده و پس از آن که جسد مرده در داخل آن جاسازی می شد، اشیاء مورد نیاز او را در کنارش قرار می دادند و روی آن را با خاک می پوشاندند بطوریکه از سطح زمین بالا می آمد و بر روی آن تخته سنگ های بزرگ و یا لوحه های بزرگ از گل پخته قرار می دادند و به این ترتیب روی قبر پوششی به شکل شیروانی بخود می گرفت و به خانه های شمال ایران که معمولاً بصورت خرپشته بود، شباهت پیدا می کرد. چنین عرف و عادتی جهت تدفین مردگان ، خصوصاً آرامگاهی شبیه خانه های شمال ایران ، کاملاً با عادات و رسوم تدفین مردگانِ پیش از تاریخ در ایران اختلاف داشت. از سوی دیگر ساختن قبرهایی با پوشش شیروانی در این سرزمین که به پوشش های افقی و مسطح عادت داشتند، نشانه ای از استقرار اقوام جدید در بخش مرکزی و شمال غربی ایران می باشد.
با توجه به اشیاء یافت شدهاز گورستان B تپه سیلک و با در نظر گرفتن قبرهای ثروتمندان و گورهای معمولی که محتوی اشیاء کم ارزش و ظروف ساده هستند این مهم روشن می شود که در آن زمان اوضاع اجتماعی مشخص و ثابتی بوجود آمده و قشرهای مختلف اجتماعی از نظر وضع اقتصادی رشد کردهاند. از طرفی با مطالعه و بررسی اشیاء بدست آمده از داخل قبرها که پایگاه اجتماعی شخص مرده را قید حیات روشن می سازد می توان به اختلاف اجتماعی و اقتصادی جامعه آن زمان سیلک تا حدودی پی برد.
مطالعۀ موضوع های مجسم شده بر روی اشیاء مکشوفه از گورستان B تپه سیلک و کیفیت آنها ، ما را به طور کلی پیرامون عرف و عادت مردمان این محل تاریخی ، آگاه و روشن می نماید. و به این ترتیب در قرن های هزارۀ اول پیش از میلاد از نظر تدفین مردگان ظهور یک پدیدۀ اجتماعی جدیدی خود را نشان داده که این شیوۀ جدید با ویژگی خاصی در آثار هنری و فرهنگی نیز خودنمایی می کند. دراین زمان در کنار به کارگیری برونز و مس ، استعمال آهن نیز معمول گردید و سلاح های جنگجویان و وسایل تزیین اسب ها وزین وبرگ آنها از آهن و برنز ساخته شده ولی هنوز مردم سیلک بوجود طلا پی نبرده اند . اشیاء زینتی معمولاً از نقره و برنز ساخته می شدند . در میان اشیاء زینتی زنان گوشوارههای سفالیت و فلزی که با تقلید از خوشه ساخته شده اند جلب توجه می کند. سنجاق های بزرگ زینتی که از قبور زنان بدست آمده اند معمولاً به مجسمۀ کوچک یک آهو و یا یک شیر منتهی شده اند.
سفال ، بیش از همه چیز در این قبرها یافت شده و از نظر شیوۀ هنری اقوام جدید، اطلاعات زیادی در دسترس ما قرار می دهد. و هیچ دلیل روشنی وجود ندارد که ظروف سفالین بدست آمده از این گورستان را ادامه سفال های دوره های پیشین فلات ایران بدانیم ، مگر این که بتوانیم استعمال چرخ و کورۀ سفالگری را میراث آنان معرفی کنیم . از طرفی تمام چیزهایی که در ظروف سفالین بچشم می خورد، از قبیل استقامت خمیر ، درجه پخته شدن آنها ، رنگ لعاب و بویژه شیوۀ نقوش و ترکیب موضوع های سمبلیک که احتملاً با تشریفات تدفین مردگان در ارتباط می باشد تازگی دارند.
در میان ظروف سفالین بدست آمده از گورستان سیلک B، قوری های منقوش با آبریزهایی به شکل منقار پرندگان بیش از سایر ظروف جلب توجه می کند. این نوع ظروف احتمالاً از یک نمونۀ فلزی تقلید شده و به احتمال قریب به یقین این گونه ظروف سفالین در مراسم مذهبی که جهت تدفین مردگان ترتیب داده می شد مورد استفاده قرار گرفته و بعد از پایان مراسم این ظرف ها با محتوی مایع مجدداً در داخل قبر با شخص مرده به خاک سپرده می شدند. البته به این نکته مهم نیز باید اشاره نمود که همزمان با سیلک B در تمامی فلات ایران بویژه منطقه شمال و شمال غربی ایران این نوع قوری ها باآبریزهایی به شکل منقار پرندگان ظاهر شده ، با این اختلاف که در نمونه های خارج از سیلک ، بندرت در روی بدنۀ قوری ها نقوش تزیینی به چشم می خورد ، بلکه این نوع ظروف عموماً ساده و بدون نقش ساخته می شوند. چون این نوع ظروف بویژه از نظر شکل همزمان با ورود اقوام هند و آریایی به ایران در مناطق یاد شده ظاهر شده و به تدریج گسترش می یابد، جا دارد این نوع ظروف سفالین را به اولین اقوام ایرانی که احتمالاً اولین استقرار آنها در سیلک صورت گرفته است یعنی «مادها» نسبت داده و در چهار چوب هنر مادها آنها مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. لازم به ذکر است ، در میان ظروف سفالین منقوش ، ظروف ساده تر نیز به چشم می خورد که از لحاظ شکل ظاهری قابل مقایسه با ظروف سفالین مادی در نوشیجان و گودین می باشند. در ضمن بعضی از ظروف سفالین منقوش تپه سیلک را از لحاظ تزیین بدنه ، می توان با ظرف سفالینه های «فریگ ها» مقایسه کرد. از طرفی بعضی از نقوش بدنۀ سفالینه های سیلک ، یادآور نقش هایی می باشند که در روی آجرهای منقوش «باباجان» به معرض نمایش گذاشته شده اند.
در تپه سیلک بقایای آثار دژی از خشت خام و سنگ با وسعت تقریبی 2500 متر مربع شناسایی شده که به منزلۀ پایۀ ساختمانی جهت امیر و شاه محل ایجاد گردیده بود که متأسفانه امروزه بیش از تلی از خاک چیزی از آن ساختمان باقی نمانده است. البته لازم به توضیح می باشد که شیوۀ قرار دادن قطعات سنگ در میان چینه های خشت خام ، که جهت استحکام دژ بکار رفته ، قبل از هزارۀ اول پیش از میلاد در فلات ایران مرسوم نبود و همچنین ایجاد ساختمان در روی بلندی ، مشرف بر شهری که در پیرامون آن قرار داشت و در آن امیران و حاکمان محل زندگی می کردند ، نیز تازگی داشت که این وضع جدید پایه و اساس پادشاهی در دوران بعد را تشکیل داد و از نظر شیوه و اصول شهرسازی یک پدیدۀ نوظهوری را نیز بوجود آورد که قرن ها ایرانیان بویزه در شهرهایی که بعنوان پایتخت برگزیده می شد این سبک معماری را خصوصاً در ساختن کاخ ها بکار می برند ، به عنوان مثال در دورۀ مادها از کاخ هگمتانه و در عصر هخامنشی از کاخ های با شکوه و پر زرق و برق تخت جمشید می توان سخن به میان آورد .
با توجه به تصاویر دژهای مادی واقع در نقش برجسته های دور شاروکین در نینوا چنین به نظر می رسد دژی که در تپه سیلک شناسائی شده است احتمالاً « مادی » می باشد که این دژ بر اثر مرور زمان ، شکلِ اصلی خود را کاملاً از دست داده و هم اکنون فقط توده ای خاکی سخت ، بیش از 40 متر ، پایۀ آن را تشکیل می دهد .
با توجه به طرح بازسازی شده آن ، این دژ از یک طرف شباهت زیادی به دژهای مادی داشته و از سوی دیگر قابل مقایسه با دژهای اورارتویی است . از طرف دیگر طرح دژ مکشوفه در تپه سیلک را میتوان با کاخی که هرودوت در کتاب خود از آن بعنوان کاخ هفت دیوار هگمتانه یادکرده است مقایسه نمود. غیر از نقش برجسته های آشوری در رابطه با دژهای مادی ، در ( ص 30 ) مراکز اورارتویی به ویژه در وان[3] یا توشپا[4] و تپراک ( توپراق ) قلعه [5] و عادل جواز [6] نیز دزهایی شناسائی شده که همگی یادآور دژهای مادی خصوصاً دژ مکشوفه در تپه سیلک می باشند.
با توجه به این که مادها در مرحلۀ ابتدایی ، غیر از چادر نشینی تخصصی در ساختن بنا و ایجاد معماری نظامی نداشته اند ، چه در ساختمان دژ نوشیجان تپه و در ایجاد سایر قلعه های تدافعی تحت تأثیر معماری اورارتو و آشور قرار گرفته که در این میان تأثیر معماری اورارتوها بیش از آشوری ها در چگونگی ایجاد آنها نقش داشته است.
اورارتوها یکی از قدرت های عمده سخت کوش علیه مادها بودند که در اطراف شهرهای خود قلعه های عظیم ایجاد کرده بودند که شهرها را برابر تهاجمات اقوام بیگانه محافظت می کرد. ق.م ماد که در گیری های شدیدی با این اقوام داشته اند عاری از تأثیرات فرنگی آنها در زمینه استحکامات شهری نبوده اند .
تحقیقات نشان داده است که در اورارتو ، شهرهای مستحکمی با ساختمان های جسیم وجود داشته است که مردم دشتِ بینالنهرین از آن اطلاع نداشته اند. معماری این کشور مخصوصاً به سنگ پایۀ طاق اهمیت میداد. برخی از ساختمان ها دارای بام هایی شیروانی شکل بود. هنگامیکه پارسیان وارد ایران شدند، در سرحدِ این دولت جوان و پر جنبش با تشکیلات ملوک الطوایفی قرار گرفتند و از تمدن آنها چیزهای بسیار عاریه گرفتند. در طی عصرِ مشخصِ توسعۀ اورارتویی ، که در نتیجه انحطاط آشور پیش آمده بود، پارسیان در میان اقوام دیگر در شمال غربی ایران، تحت سلطنت مخدوم جدید روزگار می گذرانیدند . پادشاه اورارتو « ایشپویینی »[7] که پسر خود « منوا » [8] را در تاج و تخت شریک خویش کرده بود، همه نواحی را که در طول دجلۀ علیا و زاب علیا قرار داشت، از آشور گرفت و حتی متصرفات «مانای»[9] را در جنوب دریاچه اورمیه به تصرف درآورد. وی در تعقیب این فتح یک سلسله استحکامات و شهرهای جدید بناکرد که در گرداگرد آنها حصارهای مستحکمی ، در مقابل عکس العمل احتمالی آشور متمرکز شده بود. ناحیه ای مانند موساسیر[10] مرکز مهم سیاسی و دینی در زاویه شمال غربی دریاچۀ اورمیه تا عهد سارگن در تابعیت اورارتوها باقی ماند. معلوم نیست که چه مدت پارسیان تحت تسلط اورارتوها ماندند، اما آنان وقتی که ناحیه مذکور را ترک کردند، معرفت کافی از این تمدن بدست آورده بودند و توانستند بخشی از خصایص آن را با خود به ارمغان ببرند. این امر مخصوصاً در معماری قابل توجه است و آن فنی بود که ایشان در طی زندگانی بدوی خود، هیچ از آن اطلاع نداشتند و بعدها این فن را ر ناحیه ای که سرانجام در آن استقرار یافتند توسعه دادند. آنچه گذشت ، حکایت از این واقعیت دارد که چگونه تمدن ها در اثر تقابل و مواجهه با یکدیگر ، در همدیگر تأثر گذاشته و معمولاً تأثیر آن تمدنی بیشتر خواهد بود که از قدرت بیشتری در زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی برخوردار است و با توجه به اینکه اقوام مادی ، مراحل اولیه رشد و شکوفایی خود را طی می کردند ، هیچ بعید نیست که از اقوام مجاور مهاجم تأثیر پذیرفته و استحکامات نظامی خود را بر اساس تأثیرپذیری از الگوهای آن ایجاد کرده باشند، زیرا دژهایی که از شهرهای اورارتویی تا به امروز کشف شده اند ، این تأثیرپذیری را کاملاً روشن می سازد . از طرفی منابع اصلیِ نقوشِ قلاع اورارتویی که همۀ آنها با قلعه های مادی قابل مقایسه هستند، این امر را مسلم می سازد.
از مهمترین قلاع طرح شده در نقوش این عصر، که از لحاظ معماری ، ویژگی های قلاع اورارتوها را کاملاً روشن می کند. سگونیا[11] آرساشکو[12] و گیلزانو[13] می باشند که قلعه های فوق بر فراز تپه یا خاک ریز بنا شده اند که این امر ، قاعدۀ مرسوم در نمایش مسکونی کوهستانی بوده است . قلعه ها با دیوارهای دفاعی بنا شده اند و از لحاظ معماری قابل مقایسه با سایر دژهای اورارتویی بوده و در یک منطقۀ کوهستانی ایجاد گردیده است. از دیگر عناصر مشترک قلاع اورارتویی می توان به برج ها و پشتیبان هایی که درامتداد دیوارها بنا شدهاند و همچنین کنگره ها اشاره نمود. قلاع اورارتویی حداقل دارای یک مدخل ورودی طاق دار بوده که درب آنها در بخش مرکزی گشوده می شده است.
یکی از متداول ترین موضوعات نقوش که با اختلاف اندکی از عصر آشور نصیر پال دوم تا دورۀ آشور بانیپال (627-668ق.م ) دیده می شود، نقش فتح شهر و استحکامات دشمن است . تهاجمات متعدد قوای مقتدر آشور به سرزمین های مجاور که اغلب وضعیت و شرایط متفاوت جغرافیایی و عناصری نظیر معماری در این نقوش ثبت شده اند . به نظر می رسد که تلاش گسترده ای برای ترسیم دقیق و حتی الامکان واقعی تصاویر ، صورت پذیرفته است. ارائه تصاویر واقعی از شهرها ، استحکامات و قلاع که در مواردی با اطلاعات منابع دیگر انطباق یافته و تأئید می گردد، این امر را که احتمالآً هنرمندان آشوری در تهاجمات به سرزمین های دیگر لشکریان را همراهی می نموده اند تقویت می نماید. محتمل به نظر می رسد که از زمان حضور هنرمندان در صحنۀ تهاجمات ، توصیف قلمرو دشمن ، مسیر تهاجمات ، مناطق مسکونی ، لیست غنایم و موارد دیگر با دقت قابل ملاحظه ای ثبت شده اند. ثبت وقایع سالانه ، نام صدها شهر و شهرهای تسخیر شده یا تحت نفوذ و طبقه بندی مناطق و شهرها و گاهی جزئیات وضع جغرافیایی موارد ذکر شده در نقوش هستند.
اگر چه منظور عمده در ارائه این نقوش ، نمایش اقتدار و قدرت قوای آشور و در حقیقت انجام تبلیغات گسترده سیاسی بوده است، اما واقع گرایی نسبی در نقوش ، مطالعه و بررسی مواردی سرزمین های مجاور آشور، که اغلب مدارک و شواهد اندکی از آن به جا مانده است، را ممکن می سازد. شرح نسبتاً دقیق و جزیی عناصر معماری در نقوش عاملی است که بر اساس آنها می توان تصویر تقریباً گویایی از شهرها و استحکامات مورد تهاجم را ارائه نمود. یکی از موضوعات مهم و اصلیِ تصویر شده در نقوش آشوری ، نقش قلاعی است که در سرزمین های همجوار نظیر اورارتو، ماد و ایلام وجود داشته است. تهاجمات قوای آشور به این قلاع و نمایش آن در نقوش ، با ذکر جزئیات مختلف همراه است. با توجه به واقع گرایی موجود در هنر حجاری آشوری مطالعات بیشتر در مورد قلاع اورارتویی و ماده و ایلامی و غیره در کاخ های آشوری ، اطلاعات جامع تری را مورد آنها ارائه خواهد نمود. از مهمترین قلاع ذکر شده در نقوش می توان به قلاع مادی در قصر سارگن دوم در خورس آباد و دژهای منقوش در قصر تیگلات پیلسر سوم در نیمرود اشاره کرد. قلاع اورارتویی ، و قلاع ایلامی از دیگر موارد منقوش در حجاری های آشوری است.
همانگونه که اورارتوها ، در مقابل تهاجمات آشوری ها دست به ایجاد قلاع زیاد زده و ما در صفحات پیش با بعضی از آنها آشنا شدیم ، ایلامی ها نیز برای مقابله با دشمنان خود که از سوی بین النهرین ، بویژه از طرف آشوری ها ، متوجه آنها می شد، دژهایی برپا داشتند که ویرانی آنها از سوی لشکرکشی های آشور بانیپال ، در نقوش برجستۀ عصر او در کاخ نینوا ، انعکاس یافته است.
تهاجمات پی در پی آشوری ها به شهر ایلامی حامانو[14] و شرح آن از عمده ترین موضوعات این نقوش است. بر اساس نقوش ، شهرهای ایلامی اغلب بر دشت بناگردیده و بعضی از آنها در کنار رودخانه و جنگل واقع شده اند.
استحکامات حامانو و سایر محل های ایلامی شامل دو ردیف دیوار و برج هایی در امتداد آنهاست . برج ها بر بالای دیوارها بنا شده و این دو با کنگره هایی پوشیده شده اند. دو دو نمونه مدخل ورودی راست گوشه با یک درگاه در مرکز اولین ردیف دیوار مشخص شده است. به نظر می رسد این امر مختص معماری ایلامی بوده است. قلاع ایلامی با سایر انواع نواحی دیگر از نظر موقعیت و ترتیب و فرم دیوارها و برج ها و مدخل ورودی تفاوت دارند. همانند استحکامات مادی منقوش در خورس اباد ، قلاع ایلامی از دو ردیف دیوارها و برج های کنگره دار ولی فاقد تپه بلند و دریچه های راست گوشه در برج ها ساخته شده اند . با وجود تمامی شباهت ها ، قلاع ایلامی ، در جزئیات معماری و وضعیت و موقعیت جغرافیایی متفاوت هستند.
همان طور که قبلاً نیز اشاره شد مادها در ایجاد دژهایی که طرح بعضی از آنها ارائه گردید، از همسایگان خود، بوِزه اورارتوها ، تأثیرات زیادی را پذیرفته و در این میان معماری ماناها و ایلامی ها و حتی آشوری ها نیز بی تأثیر نبوده است. در اینجا برای آشنایی بیشتر با قلاع مادی ، که از لحاظ شیوۀ معماری ، قابل مقایسه با دژهای سرزمینهای ذکر شده می باشند، با اسناد به اصل نقش برجسته های کاخهای آشوری ، مجدداً بطور اختصار آنها را بررسی می کنیم . هرچند که تهاجمات آشوریان به سرزمین ماد از عصر سلمانسر سوم شناخته شده است، ولی شناسایی نقوش مربوط به این محدودۀ به حجاری دوره تیگلات پیلسر سوم (727-746 ق.م ) و سارگن دوم (705-721 ق .م ) محدود است . نقش دژ مادی در قصر تیگلات پیلسر سوم در نیمرود و نقوش متعدد قلاع مادی در قصر سارگن دوم واقع در خورس آباد از مهمترین نقوش قلاع مادی است. نقوش قصر سارگن دوم ، ترتیب مختلفی از قلاع مادی و معماری آنها را نشان می دهد. بر اساس حجاری های خورس آباد ، شهرهای مادی اغلب بر روی یک بلندی بنا شدهاند. بعضی از این شهرها در میان یا نزدیک رودخانه ساخته شدهاند . وجه مشترک این گروه ا زقلاع دیواری دفاعی با شماری از برج هاست که اغلب به تعداد 7-8-9 عدد به طور منظم در امتداد دیوارها بنا شده اند. در بعضی از این قلاع دومین ردیف دیوارها و برج ها که بر بالای دیوار اول قرار گرفته اند دیده می شود. طرح استاندارد و معمول دیگر قلاع ، ردیف های عمودی از دریچه های راست گوشه ای است که در بخش متصل برج ها و دیوار ایجاد شده است.
بخشی از برج ها که بر بالای دیوارها بنا شده اند به طور متناسب عریض تر تز بخشی است که به دیوار متصل است و دو دریچه راست گوشه را شامل می شود. دیوارها و برج ها در تمامی نقوش با کنگره ها محصور شدهاند. حداقل یک مدخل ورودی قوس دار در پایین ترین سطح دیوارهای دفاعی اکثریت نقوش و در بعضی از آنها در دومین ردیف دیوارها و برج ها دیده می شود. مناطق مادی در حجاری های عصر سارگن در سایر جزئیات معماری یا موقعیت های جغرافیایی با هم متفاوتند و این امر تلاش را برای تعیین مکان های خاص این ناحیه ایجاد می نماید.
نقش قلعه یک جانب دیوار دژ را نشان می دهد. یک دیوار دفاعی خارجی دارند که روی آنها کنگره هایی ساخته شدهاست. همچنین یک ارگ مرکزی مرکب از یک یا تعداد بیشتری واحدهای ساختمانی دارند. دژ سومین ردیف دیوارها و برج ها را که بر بالای دو دیوار اول قرار گرفتهاند نشان می دهد.
معماری قلاع مادی که در حجاری های خورس آباد نمایش داده شده اند با انواع قلاع اورارتویی ، فنیقی ، قلاع شمال سوریه و شمال شرقی بین النهرین تفاوت دارند. هیچکدام از این نمونه ها بیش از یک یا دو ردیف دیوار یا برج ندارند و نیز دریچه های راست گوشه واقع در برج ها که در معماری مادی دیه می شود در آنها دیده نمی شود. مقایسۀ قلاع مادی با سایر انواع هم عصر خود، وجه مشخصه و فرم خاص این معماری را مشخص می نماید. شباهت اندک استحکامات قلاع مادی با سایر قلاع در حجاری های قصر سارگن به صورت ردیف واحد دیوارها و برج ها بر فراز تپه یا خاک ریز نمایانده شده است .
طرحهای مشخص مادی همچنین در حجاری های عصر تیگلات پیلسر سوم دیده می شود . در این نقوش دریچه های راست گوشه در بخش اصلی برج ها دیده نمی شوند ولی نمونه های آن رأس برج که عریض تر از بخش متصل به دیوار برج است وجود دارد. همچون دژی که درطرح نشان داده شده یک ردیف دیوار خارجی بدون برج و بارو دارد که روی تپه بنا شده است. لبۀ فوقانی این دیوار نظیر نمونۀ موجود در خورس آباد با دو خط و ردیفی از کنگره ها مشخص شده است. شناسایی قطعی این قلاع به عنوان قلاع مادی نیازمند مقایسۀ بیشتر با قلاع فلسطین و سایر محل هایی است که در حجاری های عصر تیگلات پیلسر سوم و سارگن دوم مشخص شده اند.
[1] - Roman - Ghirshman
[2] - Hiatus
[3] - Van
[4] - Tuspa
[5] - Toprakkale
[6] - Adilcevaz
[7] - Ichpuini
[8] - Menua
[9] - Manna
[10] - Musasir
[11] - Sugunia
[12] - Arasahku
[13] - Gilzana
[14] - Hamanu
نوشته شده توسط: علی اکبر سرفراز در کتاب تاریخ ایران باستان
All the images are under bahram abedini copyright. you can by and sell these and more pictures by calling +98-912-4454-251